دیکشنری
north briton
nɔɹθ bɹɪtən
فارسی
1
عمومی
::
اسكاتلندی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
NORMATIVE THEORIES
NORMATIVE THEORISING
NORM‐PRESERVING
NORMS
NORRIE DISEASE PSEUDOGLIOMA
NORSE
NORSEMAN
NORTH
NORTH AMERICAN AEROSPACE COMMAND
NORTH AMERICAN CHINESE PSYCHOLOGICAL ASSOCIATION
NORTH AMERICAN FREE TRADE AGREEMENT
NORTH ATLANTIC COOPERATION COUNCIL
NORTH ATLANTIC OCEAN
NORTH ATLANTIC TREATY ORGANIZATION
NORTH BRITAIN
NORTH BRITON
NORTH BY CAST
NORTH CAROLINA
NORTH CHINA CRATON
NORTH COUNTRY
NORTH DAKOTA
NORTH EAST
NORTH EASTER
NORTH EASTERLY
NORTH KHORASAN PROVINCE
NORTH MOST
NORTH NORTH EAST
NORTH POLE
NORTH SEA
NORTH STAR
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید